مهندسی فرهنگی یا دیکتاتوری دکوراتور ها؟
شطحی در ضرورت مهندسی "مدیریت فرهنگی "
«هندسه» را معرب «اندازه» گفتهاند.
و مهندس لابد کسی است که اندازه ها را و نسبت ها را بداند و مهندسی فرهنگی قاعدتاً ترمیم فضای فرهنگی جامعه براساس هندسهی معرفتی آرمانی انقلاب اسلامی باید باشد.
مدیران مدعی مهندسی فرهنگی چقدر از این هندسه سردرمیآورند و چقدر اندازه ها و ضرائب و اولویت ها را در نظام فکری اسلام ناب میدانند؟
از دانستن که بگذریم چقدر به آن باور دارند؟ این مهندسها چقدر به "معمار" نظام جمهوری اسلامی پایبندند که گفت:
"تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندهی اسلام ناب محمدی اسلام ائمه هدی، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد." و گفت :"هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت وانصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است "
یا چقدر باور ذهنی و پذیرش قلبی دارند که:
"اولین ارزش در نظام ما از لحاظ عملی باید تأمین عدالت اجتماعی باشد." 9/11/68
"در یک نظام اجتماعی عدل از همه چیزها بالاتر و با ارزشتر است." 18/12/75
"عدل مهم ترین چیز در جامعه ا ست" 7/4/77
"فلسفهی وجود من و امثال من در اینجا که بنده، یک طلبه هستم این است که ما بتوانیم عدالت را اجرا کنیم ولاغیر" 7/4/77
"مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالتخواهی است. این پایه مشروعیت ماست" 5/6/82
"تلاش برای عدالت اجتماعی و پرکردن شکاف طبقاتی بزرگترین مسئولیت ماست" 22/7/82
"هیچ یک از مصالح گوناگون، نه مصالح فردی و نه مصالح حکومت و کشور اسلامی نمی تواند با عدالت معامله شود" 23/8/82
"عدالت محور همه چیز ست." 23/8/82
"ما اگر بهدنبال عدالت اجتماعی نباشیم وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد." 6/8/83
"اگر عدالت نباشد در حقیقت هیچ کاری انجام نشده است" 3/3/71
"تکیه بر عدالت اساسی ترین ومحوری ترین اصل یک حرکت الهی است." 12/5/84
"هرنظامی هرچند با آرایش اسلامی اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین در سرلوحهی برنامههای آن نباشد، غیراسلامی و منافقانه است" 10/3/69
▪
جواب بدهند آقایان که رکن هندسهی فکری آرمانی آنها چیست؟ و این صورت بندی از مفاهیم ارزشی چه بازتابی در هندسهی مدیریتی آنان داشته است؟
عدالت خواهی چگونه در سیاست ها و رویکردهای آنان ضریب گرفته و بستر فرهنگی عدالت به عنوان" اولین "و"مهمترین" و " اساسیترین" و "محوریترین" و "بزرگترین" و"سرلوحه" ارزشهای جمهوری اسلامی چگونه با سیاست ها و اقدامات آنان فراهم میشود؟
▪
به نظر میرسد دکوراتوری جای مهندسی را گرفته است! دکوراتورها برای هرگروهی و در هر مقطعی دکور و"نقش ایوان" مناسب را تدارک میبینند.
دکوراتورها در همان حالی که مشغول خطابه خوانی و مقاله نویسی و بیلان کار سازی و ویترین پردازی در حوزه فرهنگ هستند، ذهنیت کاریکاتوری و قناسی معرفتی آرمانی خود را در این حوزه بازتولید میکنند. چگونه است که در دورهای که تمام مدیران فرهنگی کشور نام اصولگرا دارند و با گفتمان عدالت خواهی میدان داری میکنند، هیچ جریانی در عرصه هنری و رسانهای کشور با این گفتمان شکل نمی گیرد؟
چگونه است که در همین دوره شاهد حضور جدی جریانات معاند انقلاب اسلامی در برخی گلوگاههای مدیریت فرهنگی هستیم و بعضی از ضد انقلابی ترین آثار سی سال گذشته نه تنها با مجوز، که با امکانات و پشتیبانی مادی و معنوی همین مدیران، امکان ظهور پیدا میکند؟
چگونه است که در مقایسه با ده سال پیش مطالبات اقشار انقلابی از دستگاههای فرهنگی حداقلی شده و به "گاف ندادن" حضرات راضی شدهاند؟
هر مدیری با صدها میلیارد تومان بودجه و امکانات در طول عمر مدیریت خود دو سه نمونه کار خوب یا متوسط که ارائه کند خود را بیمه کرده و انبوه کارهای نکرده و ظرفیت های معطل گذاشته و قابلیتهای به فعلیت در نیامده و از آن مهم تر فعلیت های به رکود و انهدام کشیده شده، تحت مدیریت او از چشم ها پنهان میماند.
دکوراتورها کارهای نکرده خود را پنهان میکنند و به جایش همایش میبافند و پیام میپراکنند و مناسبت میسازند و میلافند.
▪
بگذار که وارسی کنندت فرهنگ
تا خوشگل و مجلسی کنندت فرهنگ
این دکترها خیر تو را میخواهند
بگذار مهندسی کنندت فرهنگ
این رباعی را یکی از شعرای جوان انقلاب بعد از آنکه تحریریه چهارم سوره از حوزه هنری اخراج شدند، سروده بود.
اخراج تحریریه سوره از حوزه اتفاقا توسط کسانی صورت گرفت که امروز از مدعیان و علم داران "مهندسی فرهنگی" در کشور هستند و نتایج مدیریت و مهندسی شان را بالعیان میبینیم.
بولدوزرهای مهندسی فرهنگی اما با تخریب یکی دو سنگر از حرکت باز نمیایستند و صدای دلنوازشان لالایی خواب مدیریت فرهنگی کشور است.یک روز به بهانه تعمیر و ترمیم، سنگ قبر شهدا را به زباله دانی میریزند و گلزار ها را به قبرستان تبدیل میکنند.
روز دیگر برای محکومیت انقلاب دوم(که بزرگتر از انقلاب اول است) در هجو ادبیات ضداستکباری امام فیلم میسازند.
روز دیگر امکانات خود را برای بازتولید نسل جدید روشنفکری سکولار به کار میگیرند و در حمایت از آثار و محصولات فرهنگی ضد انقلابی با هم مسابقه میگذارند و میلیاردها تومان از بودجه "ارشاد" را صرف فیلمساز شدن معاندین انقلاب اسلامی میکنند.
و....
به هر طرف از مدیریت فرهنگی جمهوری اسلامی که نگاه میکنی شواهد غیرقابل انکاری از حمایت برنامه ریزی شده زیر مجموعه هایی از آنها از فعالیت های ضدانقلابی و ضد دینی را میبینی. چه ارشاد آقایx، چه صدا وسیمای آقای y؛ چه سازمان فرهنگی آقای z ، چه حوزه هنری آقای xx و....
هرکدام از این دستگاهها وکلا و مدیریت های حقوقی زبردست و کارآمدی دارند و میتوانند از صاحب این قلم به خاطر این تهمت سنگین شکایت کنند تا مشخص شود ساخت آثاری که میشود بودجه اش را از خود"سیا" گرفت، چقدر برای بیت المال مسلمین توجیه دارد.
دستگاههایی که گاه برای یک وام چند صد هزار تومانی یا یکی دو میلیونی نفسشان بند میآید و خدا و پیغمبر را شاهد میگیرند که بودجه ندارندوناگهان دم خروسشان از فلان پروژه چند صد میلیونی ضد انقلابی بیرون میزند و بعد همان آدم ها را پشت تریبون در حال آه کشیدن برای فرهنگ کشور و رهنمودهای آنچنانی برای مهندسی فرهنگی میبینیم.
چه باید کرد؟
مطالبات حوزه فرهنگ تا حداقلی بماند، تغییری ایجاد نخواهد شد. دیکتاتوری دکوراتور ها خشن تر از آن است که بتوان با چانه زنی از بالا و توصیه و نصیحت و اندرز و التماس و درخواست کاری از پیش برد.
فرهنگ انقلابی به یک انقلاب فرهنگی نیاز دارد.
عناصر فهیم و دردمند در مدیریت فرهنگی اگر چه تعدادشان خیلی کم نیست، ضریبشان کم است و مدیریت فرهنگی اگر قرار است فرهنگ جامعهای را که از همه سو آماج تهاجم است مهندسی کند ابتدا باید خود، هندسه درستی پیدا کند.
مهندسی فرهنگی با مهندسی مدیریت فرهنگی آغاز میشود و در این مهم شاقول و تراز و البته کلنگ لازم است.
فروکش کردن حساسیت و تعطیل نظارت بر مدیریت فرهنگی در سالهای اخیر از سوی توده های انقلابی به نتایج نگران کنندهای رسیده است و دکوراتورها با آخرین متدهای بزک به بازی خود ادامه میدهند.
بسیاری از دکوراتورهای دیکتاتور حتی حاضر به ائتلاف با کودتاگران و حمایت از آنها هستند و امتحان خود را پس داده اند و جز با فشار افکار عمومی و با مطالبه مستمر و جدی از سوی فرودستان کوتاه نخواهند آمد.
سخنان مقام معظم رهبری از کتاب "قاموس عدالت" نقل شده است.
- ۹۴/۱۰/۲۲
- ۸۵ نمایش